English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (452 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
modification U تصرف در معنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation U قبول معنی عرف معنی مصطلح
signify U معنی دادن معنی بخشیدن
signifying U معنی دادن معنی بخشیدن
signifies U معنی دادن معنی بخشیدن
occupation U تصرف
seizure U تصرف
lien U حق تصرف
acquest U تصرف
occupation U حق تصرف
tenure U تصرف
keeping U تصرف
occupations U حق تصرف
occupations U تصرف
right of possession U حق تصرف
possessorship U تصرف
arrangement U تصرف
arrangements U تصرف
occupancy U تصرف
possession U تصرف
originality U تصرف
possession U ید تصرف
seizures U تصرف
grabs U تصرف کردن
re-entry U اعاده تصرف
re entry U اعاده تصرف
right of lien U حق تصرف وثیقه
to come to U تصرف کردن
to take possession of U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
come into U تصرف کردن
occupation U اشغال تصرف
priority U سبق تصرف
deflowering U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
priorities U سبق تصرف
hold U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
grabbing U تصرف کردن
occupation U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
lien U حق تصرف وثیقه
deflower U تصرف کردن
seizin U تصرف املاک
seizor U تصرف کننده
inhabitancy U تصرف حق سکنی
restitution U اعاده تصرف
seizin U تصرف مطلق
seisin U تصرف املاک
occupy U تصرف کردن
put in possession U تصرف کردن
prepossession U تصرف قبلی
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
deflowers U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
seisin U تصرف مطلق
larceny U تصرف غیرقانونی
take possession of U تصرف کردن
possess U در تصرف داشتن
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
occupying U تصرف کردن
figuration U ترکیب تصرف
seize U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
possesses U در تصرف داشتن
possessing U در تصرف داشتن
tenendum U مدت تصرف
glom on to U تصرف کردن
seizing U تصرف توقیف
tenability U قابلیت تصرف
abates U غصب یا تصرف عدوانی
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
capturing U تصرف کردن ربایش
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
abating U غصب یا تصرف عدوانی
interpolate U دخل و تصرف در سند
interpolated U دخل و تصرف در سند
abate U غصب یا تصرف عدوانی
interpolates U دخل و تصرف در سند
interpolating U دخل و تصرف در سند
abated U غصب یا تصرف عدوانی
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
hold U جا گرفتن تصرف کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
disposable income U درامد قابل تصرف
disseise U تصرف عدوانی کردن
expropriator U سلب تصرف کننده
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
regains U دوباره تصرف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
deforce U تصرف غاصبانه کردن
regain U دوباره تصرف کردن
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
orinality U قوه انشا تصرف
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
holds U جا گرفتن تصرف کردن
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
regained U دوباره تصرف کردن
capture U تصرف کردن ربایش
captures U تصرف کردن ربایش
tenements U هر چیز قابل تصرف
tenement U هر چیز قابل تصرف
usucaption U تصرف بلا معارض
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
possesses U تصرف کردن دارا بودن
possessing U تصرف کردن دارا بودن
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
possess U تصرف کردن دارا بودن
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
meaningless U بی معنی
of no significance U بی معنی
neer do well or well U بی معنی
translation U معنی
meaning less U بی معنی
purporst U معنی
frothy U بی معنی
drifted U معنی
drift U معنی
irrationable U بی معنی
to explain away U معنی
innuendo U معنی
innuendos U معنی
unmeaning U بی معنی
equipollent U هم معنی
fool begged U بی معنی
pointless U بی معنی
rigmaroles U بی معنی
synonymous U هم معنی
hokum U بی معنی
drifts U معنی
rigmarole U بی معنی
signification U معنی
drifting U معنی
insensate U بی معنی
tosh U بی معنی
intendment U معنی
innuendoes U معنی
meaning U معنی
implication U معنی
significance U معنی
duller U بی معنی
dullest U بی معنی
dulling U بی معنی
dulls U بی معنی
significant U پر معنی
meaningfully U پر معنی
significantly U پر معنی
implications U معنی
witless U بی معنی
effect U معنی
abstracts U معنی
abstract U معنی
effected U معنی
effecting U معنی
dull U بی معنی
meanings U معنی
dulled U بی معنی
meaningful U پر معنی
purporting U معنی
dumber U بی معنی
purport U معنی
semantics U معنی
dumbest U بی معنی
dumb U بی معنی
definitions U معنی
abstracting U معنی
purports U معنی
purported U معنی
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1FIRST Team Number
1معنی‌‌‌‌‌‌کلمه‌ی‌عشرت
1popsicle
1time is prceious it has great
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com